جامعه بی حس-مسوولیت اجتماعی
یکی از نشانه های عقب ماندگی یک سرزمین بی تفاوتی مردم نسبت به مشکلات موجود در جامعه میباشد.گویی که جامعه بی حس شده و هیچ دردی را حس نمی کند.
در هر کوچه و برزن همدیگر را متهم میکنیم ،از عملکرد مسوولین و شوراها گلایه می کنیم وخود گامی در جهت رفع مشکلات منطقه و اصلاح رفتارهای نادرست مان برنمیداریم.
آنچه در این میان از خاطر رفته است مفهوم «مسوولیت اجتماعی» است. مفهومی که به هر شهروند یادآوری میکند در برابر هر تصمیم و هر رفتار خود مسوول است و اجازه ندارد منفعت شخصی خود را بر منافع جامعه مقدم بدارد وهمچنین شرکت فعال فرد برای حل برخی از مشکلات محلی نیز تعریف دیگر مسوولیت اجتماعی می باشد.
ما با یادآوری مشکلات آموزشی ،بهداشتی،فرهنگی،ورزشی ،فقدان پارک و فضای سبز مناسب،قطعی پی در پی آب و افت ولتاژ برق و... دردهستان خیرگو در تلاش هستیم با مروری بر مفهوم مسوولیت اجتماعی و آسیبشناسی آن در منطقه، یادآور شویم این دردهای مشترک، هرگز جداجدا درمان نمیشود.
مسئولیت انسان در برابر جامعه
انسان موجودی اجتماعی است. او به تنهایی توانایی برطرف کردن نیازهای خود را ندارد. او هم در تأمین نیازهای مادی، مانند: خوراک، پوشاک، مسکن و غیره نیازمند همکاری با دیگران است و هم در تأمین نیازهای معنوی،مانند: دوستی و مهرورزی و مانند آنها به فردی احتیاج دارد که او را دوست بدارد و او نیز آن را دوست داشته باشد. بنابراین، انسان ناگزیر از حیات اجتماعی است و بسیاری از موهبت های زندگی خویش را مدیون جامعه می داند و او همواره از دیگران خیر و برکت دریافت می دارد. در سایه تعامل با اجتماع از غم و نگرانی آزاردهنده تنهایی رها می شود، بر لبانش گل لبخند می شکفد و بر علم و تجربه و آگاهی های او افزوده می شود. و این گونه است که دست لطف و مهر خداوند را احساس می کند، چنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «دست خداوند به همراه جماعت است».
آثار سودمندی که به برکت ارتباط با جامعه و اجتماع نصیب انسان می شود، بی شک سبب ایجاد حس مسوولیت آدمی در برابر آنان خواهد شد .بر این اساس، تنها در سایه احساس مسوولیت در برابر جامعه است که رعایت حقوق دیگران معنا پیدامی کند و شومی ظلم و ستم آشکار می شود
بخشی از این بی اعتنایی ها به نبود اطمینان از آینده بر می گردد. ما سعی می کنیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم. به جای کمک به دیگران برای خود ملک می خریم تا آینده خود و فرزندانمان تامین باشد. در حالی که در زندگی اجتماعی ما ناچار به تعامل با یکدیگر هستیم.در غیر این صورت استرس و احساس تنهایی به بخش جدا نشدنی از زندگی مان تبدیل خواهد شد.ما نمی توانیم بگوییم در جامعه زندگی می کنیم اما لزومی ندارد با دیگران ارتباط داشته باشیم و مشکلات اجتماع به ما مربوط نیست.آتش این مشکلات اگر ما را نسوزاند دودش روزی اشک مان را جاری خواهد کرد.