اندر احوالات پیشرفت یا پسرفت روستا
کیفر بزهکاری جوامع مرگ است"
کشورها و جوامع چون از تجمع ما پدید امده اند همان هستند که ما هستیم و اعمالشان کردار زشت و زیبای ماست در مقیاسی بزرگ تر"
پیرمردی روستایی تعریف می کرد در دوران نوجوانی برای کار و امرار معاش عازم یکی از کشورهای خلیج شدم .
روز قبل برای خداحافظی نزد اهالی که کنار خرابه ای می نشستند رفتم و از انها خداحافظی کردم.
بعد از ۳۰ سال با شوق زیاد دوباره به روستایمان بر گشتم و دیدم هنوز اهالی کنار خرابه می نشینند و صحبت های روز مره می کنند(حتی گاهی برای سازمان ملل هم راهکار ارائه می دهند (
انچه که ذهن مرا درگیر کرده بود عدم پیشرفت و توسعه ابادی ما در قیاس با سایر ابادی ها بود. شاید انها به این وضع عادت کرده بودند و من چون بعد از مدتی امده بودم برایم تازگی داشت.(چون اکثر اهالی خلیج رو بودند و در امد خوبی داشتند(
وقتی از اهالی دلیل را پرسیدم هر یک خود را بی گناه و دیگری یا دیگر قوم و قبیله را مقصر می دانست.
زمانی که بیش تر تحقیق کردم علت های زیادی یافتم که مهم ترین انها عبارت بودند از:
منیت ها و خود برتر بینی عده ای نسبت به سایرین
جر و دعواهای بی شمار و بی نتیجه قومی و قبیله ای(که گاها میلیونی خرج می شد(اما دریغ از یک ریال جهت کار عام المنفعه
مهم تر از همه منفعت طلبی اکثر اهالی و سکوت اقلیتی که به دنبال منفعت شخصی نبودند.
) تا جایی که اگر به نفعشان بود روز را شب و شب را روز اعلام می کردند) .
روزی همه انها را جمع کردم و علت ها را برایشان شرح دادم اما باز روز از نو روزی از نو.
اری
دیروز چاه ورز بخش شد امروز محمله شهر و فردا ......
قبل از انکه انگشت اتهام را به سمت یکدیگر نشانه بگیریم از خود بپرسیم ما برای زادگاه خود چه کرده ایم. ما به عنوان (فرهنگی،کارمند،پزشک،تحصیلکرده،جوان ،با تجربه و...) چه کار مثبتی انجام داده ایم و در بزنگاه های سخت چقدر به فکر منافع شخصی بوده ایم و چقدر به فکر منافع عموم. به قولا کفه ترازو چه سمتی سنگینی می کرده.
جامعه مثل درخت است و هر کدام از ما ریشه ها و تنه ان. ما حق داریم مطالبه گر باشیم ...اعتراض کنیم به مشکلات.
اما بهتر است ابتدا خودمان را اصلاح کنیم.
به قول امیر کبیر مملکت مردم دانا می خواهد.