خیرگو وسط منطقه
بین چاه عینی ولامرد این دهستان غنی
خیرگو باشد که دارد حرفها گفتنی
از کجایش گویمت من تا شوی آگه جوان
از شجاعانش ویا آن درهای سفتنی
مدت سی وسه سال از جنگ ها بگذشته است
لیک ما محروم میباشیم انجا ماندنی
شعله گازش نموده گرم کل منطقه
دود ان رفته هوا محروم از این گاز غنی
ما که از انجا برون رفتیم وقت همت است
حقمان خوردن یک عده چه اب خوردنی
زادگاه خویش را اباد سازیدش زنو
تا نباشد همچنان محروم اگراهل فنی
این دهستان مرکز چندین مکان دیگر است
چاه کورو اندروکمالی همچه تاجش بر سر است
تاج امیری خود گواه شعر من باشد چنین
هست اسماعیل اباد گوشه ای زان سرزمین
یا که از روگیرهای خوب ان نام اوران
دیگری باشد گرازی تابه مرز شاوران
نورالدینی وتمرویه ز برکه ملا گویمت
جمله محرومند مستضعف نمی گیرد غمت
بوده یک وقتی چنان اباد مردانی دلیر
سینه میدادند ازمردانگی برسوی تیر
امتدادش تا شرف اباد باشد ان مکان
قلعه تل با علی محسنی باشد بدان
از مرادا تا محمدعلیا وصل به هم
هست چاه رمضان اینجا دلم بگرفته غم
ازچه محروم است این کوی دیارعاشقان
حیف دیگر نیست از ابادیش نام و نشان
قلعه سهراب ومهراباد تا مرز کتک
قولها دادند سازند تمامش یک به یک
چارطاقی که به طاق نصرتش معروف بود
تاکنون محفوظ مانده جایش از چشم حسود
خیرگو با مردم خوبش همیشه شاد باد
دور از چشم حسودان خرم و اباد باد
سیدا تا میتوانی کن دفاعش زین میان
تا که بخشد روشنی مانند ماه اسمان
سید ابراهیم حسینی نژاد