خیر چهارطاقی جان یک بیمار سرطانی را نجات داد
مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعًا. (مائده: 32)
هر کس، فردی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
دیدن رنج ودرد بیمار برای خانواده هایی که به دلیل مشکلات مالی قادر به بستری کردن بیمار خودنیستند دردناک تر ورنج آورتر از درد بیمارمی باشد .در چنین خانواده هایی درد وناامیدی بردرخانه می زند و بیماررا ضعیف تر و سرپرست خانواده را پیرتر می کند.
درد و بیماری به سراغ هر انسانی می آید و بیمار نیز برای رهایی از بیماری به سراغ طبیب ودوا خواهد رفت ،اما گاهی راه رسیدن به این طبیب بسیار طولانی است و برای پیمودن این راه طولانی نیاز به پشتیبان وحامی الزامی است.
در خانواده هایی که خود در حالت طبیعی مشکل مالی دارند مبتلا شدن یکی از اعضای خانواده به بعضی از بیماری های صعب العلاج که نیاز به بستری شدن در بیمارستان های خصوصی و داروهای گران قیمت خارجی دارد خود نوعی مرگ تدریجی برای بیمار و اعضای خانواده او هست.
صدای ناله ی مادر بیماری که شب تا صبح از شدت درد بر خود می پیچد گوش فلک را کر کرده است گویی در زمین دادرسی وجود ندارد وانسانیت از این اجتماع رخت بربسته است، چشمان گریان فرزندان معصوم که پشت درب اتاق خواب مادر تا صبح گریه می کنند فرشته ها را دست به دعا برده است.
فرزندان صبح گاهان اشک های خود را پاک می کنند تا مادرشان متوجه اشک آنها نشود وبا لبخند مصلحتی به مادرشان صبح بخیرمی گویند وسعی می کنند به او روحیه بدهند در حالی که چشمان قرمز بیمار وفرزندانش حاکی از چیز دیگری است.
نگاه دختر کوچک خانواده در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده با نگاه پدربیچاره که همه ی دار و ندارش را صرف بیماری همسرش کرده تلاقی پیدا می کند ،هرکدام در نگاهشان هزاران حرف برای گفتن دارند .
چندی پیش شاهد حرکت خداپسندانه وانسانی یکی ازخیرین روستای چهارطاق بودیم که با تقبل هزینه درمان یک بیمارسرطانی مستمند در روستای خیرگو شادی را به خانواده این بیمار هدیه داد .
امیدواریم که این اعمال خداپسندانه همچنان ادامه یابد تا بیماران بی بضاعت با رفع مشکلات مالی بتوانند با خیالی راحت تر به مداوای خود بپردازند .
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند |
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار |
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی |